وی ایکس
آگاه-مثقال طلا
لاماری ایما/ آرین موتور
x
زیما
فونیکس
میلی
فلای تودی
۱۰ / خرداد / ۱۴۰۴ ۱۶:۱۹

رضا کیانیان: هنرمندانی که از ایران رفتند هیچ کاری نکردند

رضا کیانیان: هنرمندانی که از ایران رفتند هیچ کاری نکردند

رضا کیانیان بیان کرد: بعد از انقلاب خیل عظیمی از روشنفکران ما مهاجرت کردند. اما هیچ نوشته‌ی ماندگاری ننوشتند، هیچ‌ کار قابل‌عرضه‌ی تأثیرگذاری انجام ندادند، هیچ فیلم جهانی نساختند، هیچ تئاتر مهم و جهانی‌ای روی صحنه نبردند و... این برای من سوال است که آنها وقتی در ایران بودند، زایش خیلی بیشتری داشتند

کد خبر: ۲۰۶۲۰۷۳
مدیران خودرو/ پایین لید(موقت)

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از هم میهن، رضا کیانیان درباره چالش های موجود در عرصه هنر گفت: درست است که از زمانی‌که آقای پزشکیان بر سر کار آمده یک دریچه‌هایی باز شده، اما تا از این دریچه‌ها هوای تازه‌ای به ما برسد، یک‌سری دریچه‌های دیگر بسته می‌شوند، دل من دیگر به اصلاحات کوچک خوش نمی‌شود! حرف ملاک نیست. آنچه روی پرده‌های سینما می‌رود چیست؟ تا بخواهیم کاری را در سینما و تئاتر شروع کنیم و به اکران و صحنه  برسند، زمان می‌برد. آنقدر که پشیمان می‌شویم. آخرین تئاتری که روی صحنه داشتم یعنی «پدر»، نمایشی بود که ۹ ماه تمرین‌ها، گرفتن سالن و رد شدن از ممیزی‌هایش طول کشید.

مهمترین محورهای این گفت وگو را می خوانید:

* فرهنگ نزد مدیران و مجلسی‌های ما، چیز خوشایندی نیست! یک تناقض نمای کامل است! از سویی همه دغدغه‌ی فرهنگی دارند. بودجه‌ی فرهنگی دارند! و از سویی تمام حرکات فرهنگی زیر ذره‌بین است که نکند حرفی خلاف سیاست‌های جاری گفته شود.

*فرهنگ زمانی رشد می‌کند که قشر متوسط، زنده و فعال باشد. دست‌وبال‌اش باز باشد. اما این روزها قشر متوسط به‌سرعت در حال فروپاشی است. اقشار خیلی فقیر یا خیلی غنی، کاری به فرهنگ و هنر ندارند. همیشه قشر متوسط است که فکر می‌کند، تولید فکری و فرهنگی دارد و باعث می‌شود رشد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اتفاق بیفتد.

*بعضی‌ها که از من می‌پرسند چرا کلاس نمی‌گذارید، به شوخی می‌گویم: «چون من آدم بی‌کلاسی هستم». اما واقعیت‌اش این است که من معلم خوبی هم نیستم. پس تجربیات و دستاوردهای نظری‌ام را می‌نویسم، مثل همان کتاب‌هایی که تا حالا از من چاپ شده‌اند. وقتی سر کلاس می‌روم، ذهنم جلوتر از خودم حرکت می‌کند؛ به همین دلیل باید قدرتی داشته باشم که جلوی سرعت ذهنم را بگیرم و کنترل‌اش کنم تا بتوانم بیاموزم. بنابراین سر کلاس دچار تشتت یا به‌هم‌ریختگی می‌شوم. اما وقتی می‌نویسم؛ چون می‌توانم به آن برگردم، مشکلاتش را بفهمم و تصحیح‌اش کنم، برایم خیلی بهتر است. این چالش نوشتن را بیشتر دوست دارم. چون مرا به یک تفکر نظام‌بندی‌شده می‌رساند.

*در کشور ما همه‌چیز به اضافه‌ شرایط نابسامان اجتماعی و اقتصادی معنی می‌شود. در این شرایط همانطور که پیش‌تر گفتم اولین چیزی که از سبد مردم حذف می‌شود، فرهنگ و هنر است. منتقدان و اهالی رسانه وظیفه‌شان این است که فرهنگ و هنر را به سبد مردم برگردانند که کار بسیار سختی است، اما وظیفه‌ی امروز شماست. 

*هرچیزی تاوان دارد. مگر شما همین روزها «می‌تو» را دوباره زنده نکردید. نقد بازیگری و هرچیز دیگر را که فکر می‌کنید جای‌اش خالی است را هم زنده کنید و البته خسارت‌اش را هم باید بپردازید.

‌*بعد از انقلاب خیل عظیمی از روشنفکران ما مهاجرت کردند. اما هیچ نوشته‌ی ماندگاری ننوشتند، هیچ‌ کار قابل‌عرضه‌ی تأثیرگذاری انجام ندادند، هیچ فیلم جهانی نساختند، هیچ تئاتر مهم و جهانی‌ای روی صحنه نبردند و... این برای من سوال است که آنها وقتی در ایران بودند، زایش خیلی بیشتری داشتند، تولید هنری خیلی بیشتر و مهم‌تری هم داشتند، پس چرا نماندند؟ و چرا وقتی رفتند، خلاقیت‌شان مثل زمانی که در ایران بودند، ادامه نیافت؟ که هنوز جواب‌شان را پیدا نکرده‌ام.

ارسال نظرات
کیان
x
OSZAR »